*****
مردی که طبیب دلهای پیر و جوان نه تنها جهرم و قم، بلکه شیعیان بود.
در زمان حیات با برکت ایشان باید نکات جالب توجه زندگی و منش ایشان را که هزاران بار باید دید و شنید و بازخوانی کرد و به ذهن سپرد، بررسی و نقل کرد چرا که دروس زمان حیات اندیشمندان و صاحب نفسان به واقعیت و خالی بودن از غلو و امثال ذلک نزدیکتر است.
چندان مهم نیست که ایشان چشم برزخی داشتهاند یا نه؛ بلکه مهم این است که هر کس محضر ایشان رسیده باشد خوب میداند که ایشان معمولاً سرشان پایین بود و به ندرت به چهره و چشم مخاطب خود دقت میکردند.
لذا مخاطبشان، هر کس که بود عالم و غیرعالم، احساس آرامش عجیبی میکرد و به راحتی حرفش را میزد و جواب را میگرفت و میرفت و این نگاه و چشم متواضع، به شهادت همه قدیمیها و حالت معنوی خود آقا، حاصل مراقبهها از دوران نوجوانی و جوانی ایشان بود که چشم و نگاهشان را اینچنین جذاب و پر حیا کرده بود.
پدر روحانی داشتن خوب است اما بسیار زیباست که انسان، عکس پیرمردی پارسا و نورانی را که روحانی نیست اما روحانیت را در جبین و چشمانش دارد روبروی خود، در اتاق ملاقاتها که همان اتاق نشیمن معمولیشان است نصب کرده و جلوی همه علما و مراجعی که مهمانشان میشوند از پسر آن مرد بودن افتخار کند و هر روز با فاتحه و تقدیم ثواب اعمالشان به ایشان، یاد حقیقی آن پدر را در قلب خود زنده نگه دارند.
از عشیره و خاندان بزرگ و شهره به علم و تقوا بودن به شرطی خوب است که انسان، لااقل برخی فضائل پدرانش را داشته باشد اما عطر کسی که خاندان عالمش از خودش شروع میشود و خود، علمدار و پدر خاندان اهل فضلش باشد به مراتب خوشتر به مشام منصفین و مدقین میرسد.
آقای شبزندهدار، علمدار و سر سلسله خاندان علم و فقاهتشان بودند و ما شاهد گلکردن گلهای معطر کمنظیری از نسل و ذریه ایشان هستیم.
قطعاً باید خود ایشان وسط صحنههای انقلاب و حمایت از نظام اسلامی و رهبری فرزانه انقلاب بوده باشند تا صداقت و بصیرتشان به فرزندشان هم برسد و چنان خوش بدرخشند که حاج آقا مهدی، فرزند عزیزشان از سوی مقام معظم رهبری به عنوان یکی از فقهای شورای نگهبان منصوب شوند.
تاریخ، بهویژه تاریخ انقلاب ثابت کرده که فرزند هر عالم و مرجعی به صرف آقازاده بودن، ضرورتاً چنین توفیقی جهت حمایت بصیرانه از انقلاب و نظام اسلامی پیدا نمیکند و تربیت خالصانه والدین به ضمیمه زمینه پاک خود اولاد چنین افتخارات را پدید میآورد.
منیت و مطرح شدن برای اهل معرفت بسیار سخیف و بیمعناست. بدون شک به همین دلیل است که ایشان همچنان که اجازه نمیدادند کسی دستشان را ببوسد، راضی به برگزاری مراسم تجلیل از مقام علمی و معنوی و انقلابیشان هم نشدند و حتی بارها در جلسات و مراسمات با صدای رسا و حالت انتقادی تأکید میکردند که «به تعریف و تمجید راضی نیستند».
ایشان نه تنها بیگانه از سیاست نبودند بلکه برخلاف بعضی آقایان، فقط خبرهای صافی شده از کانال بیتشان را مطالعه و بررسی نمیکردند بلکه خبرهای جهان اسلام را با حرارت و دلسوزی مثالزدنی دنبال میکردند. اینچنین بود که بصیرت و هوشیاریشان اجازه نمیداد کسی از رجال سیاسی و منفعتطلبان و موقعیت جویان از اسم و رسم ایشان سوءاستفاده کنند.
جالب بود که ایشان همیشه، بهویژه زمانی که جهرم تشریف میآوردند اجازه نمیدادند کسی دورشان جمع شود و به بهانه همراهی و خدمت علنی به ایشان، خود را تطهیر کند. متأسفانه عدهای شکستخورده علمی و اجتماعی همه جا هستند که منتظر تشریففرمایی عالم و بزرگی به شهر و روستاشان باشند تا از حضور آن عالم و بزرگ، به نفع خود استفاده کرده و از بزرگی آن بزرگ، برای کوچکی خودشان و پوشاندن عیوبشان مصادره به مطلوب کنند اما آیتالله شبزندهدار با حفظ احترام به همه، اجازه چنین شیطنتها به کسی نمیدادند.
ایشان تا قبل از ایام بیماریشان، با تمام مشاغل و فعالیتهای علمیشان، در پاسخ به تماسها و محبتهای مردم حتی معمولیترین اقشار، گاهی خود با آنها تماس میگرفتند و پیرمردهای نورانی را که رفقای جوانیشان بودند فراموش نمیکردند.
جالب است و برای همه اهل علم درس است که اینقدر روابط عمومی بالا باشد که در جواب تماس و محبت دیگران اینگونه برخورد کنند نه اینکه حتی جواب تماسها و مراجعات ضروری آنها را ندهند.
به شهادت عزیزان بیت و دیگر اساتید، در زمان حیات و بیماری آیتالله سیدعبدالرسول شریعتمداری، تقریباً هر روز به ایشان سر میزدند و جهت احترام و احوالپرسی و تلطیف خاطر آن مرحوم، با ایشان گپ و گفت داشتند با اینکه خود مرحوم آیتالله شریعتمداری فرموده بودند که من راضی نیستم در زحمت بیفتید. این مسئله بسیار بر جو عمومی خصوصا بین طلاب و فضلا بازتاب سازندهای داشت و از ساعتها درس اخلاق پراثرتر بود.
اینها و دهها و صدها موارد دیگر از پیدا و ناپیدای زندگی مجاهدانه عالمی بود که دین و شریعت و اخلاق را فقط درس نمیداد و سخنرانی نمیکرد بلکه بدان چه پایبند بود و عمل میکرد امر میکرد.